رست بیف با سس اضافه

گاه نوشت از خاطراتی که کمی پر رنگ ترند

رست بیف با سس اضافه

گاه نوشت از خاطراتی که کمی پر رنگ ترند

پنجشنبه شب دندان پیشینم شکست. کاملا از مرز  لثه و دقیقا از بیخ!!!  وقتی این فاجعه رخ داد داخل مغازه بودم، قبل از تمرین والیبال و دقیقا زمانی که مشغول گاز زدن به یک ساندیچ رست بیف وطنی بودم! حتم دارم که ایراد نه از آن ساندویچ بود و نه از آشپزش و  نه حتی از آن ریگ بسیار کوچک و ظریف که با شکستن قانون احتمالات و البته با محاسبات پیچیده ریاضی با چنان زاویه دقیقی زیر دندانم قرار گرفت که دقیقا آن را از کنار لثه، به باد داد ...  ایراد از جای دیگر بود. ایراد از من بود که دقیقا در مرز چهل سالگی ایستاده بودم...

راستش را بخواهید قبلا خواب افتادن دندانهایم را زیاد دیده بودم. یکی از کابوس های همیشگی ام هست!! در این مواقع هراسان از خواب بیدار می شدم و به بررسی تک تک دندانهایم با زبان ،یا حتی دست می پرداختم و بعد با اطمینان از اینکه همه آنها محکم و ثابت سر جایشان هستند، با کمی  ترس و تردید دوباره به خواب می رفتم.

اما ایندفعه فرق می کرد. یکی از دندانههای پیشینم - همان که وظیفه بسیار مهمی در ادای حرف "ف" دارد!-  ( و تا آن زمان به این مسئله حیاتی دقت نکرده بودم) افتاده بود.

از قضای روزگار این اتفاق دقیقا در روزهایی افتاد که در حال ورود به چهلمین سال زندگی ام بودم و چنان تلنگری به من زد که تا چند روز گیج بودم!! چقدر زود گذشت؟

نه آن موقع که برای تشییع جنازه دوستان و فامیل مرحوم شده به بهشت رضا می رفتم، نه آن زمان که در اوج دوران جوانی و کل کل های همیشگی با دوستان یک شب در قبرستان ماندم و نه حتی آن موقعی که ساعت 3 نیمه شب در وادی السلام نجف دور از چشم شرطه ها وارد قبرستان شدم و به سیر و سیاحت پرداختم! هیچ گاه تا این حد متوجه گذر عمر نشده بودم!! و البته هیچ وقت تا این اندازه متوجه واژه ای به اسم "مرگ" نشده بودم!!

چند بار سعی کردم به خودم بقبولانم که در خواب هستم. اما نه .. بیدار بودم و هر بار که زبانم را با ترس و لرز به آن منطقه کذایی می بردم و یا جلوی آینه می رفتم و به دندانهایم نگاهی می انداختم ، جای خالی آن دندان سفر کرده بد جوری توی ذوقم می زد.

الان دارم به روزهای قبل فکر می کنم. روزهایی که خیلی راحت کلمات "ف" دار می گفتم و اصلا حواسم نبود که این دندانهایی که به سیب گاز می زنند و ساندویچ را می درند و ناخن می جوند و موقع لبخند برایت ژست می سازند،  فایده های  دیگری هم دارند.

الان دارم به این فکر می کنم که خیلی چیزهای دیگر هم هست که من از آن بی خبر هستم ، خیلی چیزها با خیلی فایده ها.

شاید یک کودک چند ساله هستم که هنوز خیلی مانده تا از این دنیای پر رمز و راز چیزی بفهمد ،خیلی...


                       



پ ن 1: حالا صحبت یک میلیون تومان هزینه است. و ریشه دندانی که باید معالجه عصب شود. و تاج فلزی که باید در آن قرار بگیرد و روکشی که روی همه اینها بچسبد و پروسه ای که حداقل دو هفته طول می کشد و بدون دردسر و درد هم نیست و حاصل کار؟ متاسفانه هنوز بشر نتوانسته چیز "دندان گیری" خلق کند!!!


پ ن 2: می گویند انسانهایی که صد وبیست سال عمر می کنند ، دندان تازه در می آورند... البته فقط یکی!!!


نظرات (۵)

من بچه بودم که یک تیکه از دندون جلوییم شکست و تا سال های جوونی بهش دست نزدم. تا حدودی می فهمم این حس بد رو، البته تا حدودی...

البته بگم من هم در مرز سی سالگی چهار تا دندون آسیابم رو اون هم در طی یک و نیم سال از دست دادم :(( هرچند حس می کنم فشارهای عصبی بی تاثیر نبودند. وگرنه چرا توی اون یک و نیم سال...
پاسخ:
جالبه که من هم چهار تا دندون از اون عقبی ها رو !!! طی یک پروسه یک و نیم ساله( حدود 25 سالگی ) از دست دادم!!! اما این یکی دندون جلو هست و شوخی بردار نیست ... باید یه فکری به حالش بکنم !!
خداوند گذار هیچ بنده ای رو به دندونپزشکی نندازه
هم دردش کمر شکنه هم هزینه هاش
پاسخ:
دقیقا ...

و البته  با این همه هزینه و درد مگه می تونن دندونها رو دوباره مثل روز اولش بسازن؟
ممنون که سر زدین
سلام 
خیلی خوبه که هر اتفاقی را حتی ناخوشایند از زاویه ی دیگری می بینید و یک چیز مثبت و آموزنده در آن پیدا می کنید.  
بی خیال اون دندون درست میشه و مشکل مهمی ایجاد نمی کنه .  یه جایی خوندم چیزی که آدمو نمی کشه ،  قویترش می کنه. 
پاسخ:
سلام از بنده است ...

حق با شماست و جمله ای هم که بیان فرمودید بسیار زیباست و به جا و امیدوارم در مورد من هم صدق کنه.

ممنون از لطفتون.
  • خانوم زرافه
  • سلام

    چه رست بیف وطنی پرهزینه ای شد براتون .. 

    درست میشه نگران نباشید تن تون سلامت باشه ان شا الله :)
    پاسخ:
    سلام از بنده است
    الان که دارم تایپ می کنم درست شده ... یعنی دادم درستش کردن!! بس که هولم!!
    دندون جلو بود و خدایی خیلی ضایع بود!!

    ممنون از لطفتون ... امیدوارم شما و خانواده محترمتون هم همیشه سرحال و شاد و سالم باشید
    مقوله دندون و گذر عمر و هزینه و اینا با هم خیلی ناراحت کننده شد:(
    پاسخ:
    گذر زمان مثل آفتاب سوزان ظهر تابستون ... رنگ همه چی رو به مرور می بره

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی