رست بیف با سس اضافه

گاه نوشت از خاطراتی که کمی پر رنگ ترند

رست بیف با سس اضافه

گاه نوشت از خاطراتی که کمی پر رنگ ترند

در برابر شیرباد

"شیرباد" در بین همه کوه های کوچک و بزرگ رشته کوه بینالود و حتی هزار مسجد یک چیز دیگر است. جدای اینکه یک سرو گردن از تمام قله های استان سه تکه شده خراسان قدیم، بالاتر است شخصیت خاصی هم دارد. همیشه خدا با شنیدن اسمش ناخودآگاه دلم غنج می رود. علاقه عجیبی به این قله دارم و بیشتر از هر کوه دیگری مشتاق صعودش هستم. این قله بلند و پر ابهت با طبیعت زیبای اطراف و خط الراس بی نظیرش در ذهن من همیشه مثل یک موجود زنده خودنمایی می کند.برای من که عادت دارم هر کوه و دره ای را با یک شخصیت خیالی به خاطر بسپارم، شیرباد یک پا به سن گذاشته  سرد و گرم چشیده ایست قد بلند، با موهایی که به سپیدی زده اند و کمی هم عبوس با همان بدقلقی های دوران میانسالی !!

هر بار که به نوک قله می رسم سلام می کنم و شیرباد همانطور که پشتش به من است و انگار که به جاده مشهد نیشابور و هیاهو و عجله بی دلیل آدم ها نگاه می کند جوابم را – بدون اینکه برگردد- می دهد.

ابهت مثال زدنی اش،نحوه نشستنش، بی توجهی اش به هیاهوی اطراف و سکوت همراه با آرامش عجیبی که در کنارش احساس می کنم همیشه خاطرات خوبی از صعود برایم می سازد.

ایندفعه هوس کرده ام  بین وسائل ریز و درشت کوله پشتی ، کتاب شازده کوچولو را هم  بگذارم و آن بالا – نوک قله- رو به طبیعت بکر و زیبایش،همانجا که همیشه بهترین احساس دنیای کوچکم را دارم، پشت به مشهد، بنشینم و بخوانمش ... برای بار صد و یکم!!



پ ن1: آسمان آن روز کوه، حس و حال جنگل ابر را برایم تازه کرد. ابرهای زیبایی که به سرعت در رفت و آمد بودند، با درهم تنیدن هایی که بیشتربه رقص می مانست، عشوه می آمدند و دلبری می کردند! مشغول عکس گرفتن بودیم و سیاحت این تابلوی زیبا و زنده که روی دیگر این مار خوش خط و خال را هم دیدیم.رعد و برق های مهیب ، تگرگ و باران سیل آسایی که همان بالای قله به سراغمان آمد باعث شد تا با عجله پایین برویم و چون لباس مناسب نداشتیم، موقع رسیدن به جان پناه ،مثل موش آب کشیده باشیم!! حکایتی بود و  لذت ها و دلهره های خاص خودش را هم داشت!!


پ ن2: فیلم دوران عاشقی را هم یکشنبه بعد از کوهنوردی ، به دعوت یکی از دوستان در سینما هویزه دیدم. دوچرخه سواری مسیر سینما همراه با دردپای باقیمانده از یک صعود خسته کننده،چنگی به دل نزد. فیلم علیرضا رئیسیان هم مثل لحاف چهل تکه نخ نماشده مادربزرگ بود که هر چند خوابیدن زیر آن طعم بدی نداشت، اما نه از تدوین درست و حسابی برخوردار بود ونه ساختار زیبا و شکیلی داشت !! و البته که "کمی هم بوی نا  می داد"!!

  • ۹۴/۰۶/۰۲
  • محسن بیدی

نظرات (۷)

شیرباد! یادمه از این کوه با اینکه تا حالا ندیده بودمش بدم می اومد. آخه یه استاد نیشابوری داشتم که اصلا دوسش هم نمی داشتم! توی فیس بوکش مدام خاطرات کوهنوردی و ملاقاتش رو با این کوه می نوشت. اما خب نوشتن های اون کجا و توصیف های شما کجا. حرف های اون به ادا می موند و اظهارات ناسیونالیستی در رابطه با شهرش و ... اما این که محسن بیدی عزیز بگه:"شیرباد یک پا به سن گذاشته  سرد و گرم چشیده ایست قد بلند، با موهایی که به سپیدی زده اند و کمی هم عبوس با همان بدقلقی های دوران میانسالی !!" کجا...

شازده کوچولو بالای کوه، اصلا حتی نمی تونم به عمق لذتی که داره فکر کنم. :-)

جنگل ابر، فق یه بار تجربه لمس کردنش رو دارم و چقدر باشکوه بود اون یک تجربه...

دوران عاشقی، لحاف چل تیکه مادربزرگ، بوی نا !!! خیلی خوب بود و حسابی فهمیدم چه جور فیلمیه :-)))
پاسخ:
ممنون ابوالفضل عزیز ... طبق معمول لطفت به من خیلی زیاده
هیچوقت با به اصطلاح "اظهارات ناسیونالیستی" میانه خوبی نداشتم. از نظر من مسبب تمام بدبختی ها و ظلم های موجود در دنیا همین تفکرات پوج و مزخرفه...
جنگها و خشونتهای مذهبی و شبه مذهبی هم تو همین قماشه و متاسفانه به شدت در خدمت "تنازع بقاء"!!!
در مورد دوران عاشقی اتفاقا رفیقم خوشش اومده بود!! بنابراین روی اینکه نظر من درست باشه زیاد حساب نکن به هر حال بشر جایز الخطاست!!


آره قبول دارم حرف هات رو. همین تفکرات پوچ و مسخره که همه ریشه در تعصب دارند.
راستش رو بخوای این ور و اون ور هم زیاد خوب نشنیدم از این فیلم. :-)
پاسخ:
به قول خندوانه ای ها : "شاد باشی..."
  • خانوم زرافه
  • وب خوبی دارید و ممنونم که به من سر زدید .. 

    موفق باشید ..
    پاسخ:
    خواهش می کنم ... قابلی نداشت.



    حال معده تون بهتره ؟!
    پاسخ:
    نه متاسفانه، کماکان درگیرم!! البته جناب "امپرازول" یه مقدار از اثراتش رو کم می کنه اما خودش هم یه جورایی معضله!!
    ممنون از اینکه سر زدین...
    دکترتون عوض کنید
    بیشتر تحقیق کنید و پیش ی دکتر خوب برید
    باهاش نسازید درمانش کنید
    پاسخ:
    چند تا دکتر عوض کردم(گیاهی و غیر گیاهی) ظاهرا این مشکل فقط به دست خودم حل میشه و چاره اش هم پرهیز غذایی متناسب با وضعیت مزاجه... احتمالا تا روبراه شدنش طول میکشه یه چند ماهی...
    بازم ممنون از لطفتون...

    سلام.
    من هم با دیدن این عکس دلم خواست یه چایی پایین یا بالای شیرباد بخورم.
    پاسخ:
    البته عکس این دوربین بی کیفیت کجا و صحنه هایی که آن بالا به صورت زنده!! پخش می شد کجا؟
    هیچوقت شیرباد و اطرافش رو با این حال و هوی ابری و زیبا ندیده بودم...
    ممنون که سر زدید و خوشحالم که پسندیده اید
    چرا پشت به مشهد ؟..

    دلم خواست این قله رو ، این طبیعت رو .. 

    + خوش بحالتون چقد بهتون خوش میگذره ..

    دوست داشتین به منم سر بزنین ..
    اومدین آدرس وبتونم برآم بذارین .. 
    پاسخ:
    چون مشهد از اونجا فقط یه توده چرکه با یه لایه قیر سیاهرنگ بالاش!!

    همه ما غم داریم وشادی ، حتی شاید - مثلا در مورد من - غم ها از شادی ها بیشتر باشه...من ترجیح می دم بیشتر  از روزهای خوبم بگم ،
    روزهای بد رو هم بزارم واسه خودم حیفه آدم وقت بزاره برای نوشتن خاطرات بد...
    افتخار خوندن مطالبتون رو داشتم ،زیبا می نویسین.
    ممنون که سر زدین.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی