رست بیف با سس اضافه

گاه نوشت از خاطراتی که کمی پر رنگ ترند

رست بیف با سس اضافه

گاه نوشت از خاطراتی که کمی پر رنگ ترند

روزهای آخر بهار است و بهترین زمان برای لذت بردن از دوچرخه سواری ...

هر چند این تفریح، در خیابان های شلوغ و درهم مشهد با سرعت گیر ها و چاله های کوچک و بزرگ و معدود مسیرهای دوچرخه ای که به پارکینگ ماشین ها یا جولانگاه موتورسیکلت ها تبدیل شده اند و البته با راننده های  مست و عجولش - که به دوچرخه سوار فقط به چشم یک مزاحم نگاه می کنند -  و خیلی موارد آزار دهنده دیگر، کمتر از خودکشی نیست اما باز هم لطفی خاص دارد و لذتی محفوظ!!

البته دردسرهای عظیم دیگری هم هست. فی المثل کافی است در هنگام رکاب زدن پشت سر یک اسکانیای شرکت اتوبوسرانی باشید تا در موقع شتاب گرفتن این غول خیابان، در یک چشم به هم زدن به یک حاجی فیروز تمام عیار مبدل شوید.

یا اینکه یک پراید روغن سوز با دود آبی – که این روز ها کم نیست-  جلویتان قرار گرفته  و با همان شتاب و سرعت شما براند تا با استشمام بوی نفت خام و گازوییل به اواخر دهه 60 سفر کنید!!

بدبختی دیگر این است که عابرین عزیز هم در پیاده رو به چشم یک مزاحم به تو نگاه می کنند و هر چه فریاد است بر سرت می کشند و به قول معروف از اینجا رانده و از آنجا مانده ...

دوچرخه در این سرزمین و البته در این شهر بی صاحب، بد جوری مظلوم و تو سری خور است و سوار شدن و راندن آن در این روزها اعصابی آرام می خواهد و جگر شیر ...

........................................................................

امروز بعد از قرار گرفتن در پشت یکی از همان پراید های کذایی نگاهم به شیشه عقب ماشین افتاد و جمله ای بزرگ با این مضمون: برای تعجیل در فرج امام زمان صلوات!!

از آنجا که در حین خواندن این جمله نغز مشغول فیض بردن از دود آبی خارج شده از اگزوز آن ارابه سفید رنگ بودم ، توقف کردم تا کمی مشاعرم را به دست بیاورم  و ناخودآگاه کنار خیابان و در همان هوای آلوده به هپروت فرو رفتم!!

....................................................................

ایام شعبانیه است و همه جا صحبت از امام زمان ... همه سعی می کنند خودشان را منتظر نشان دهند. اما متاسفانه این انتظار مبدل به همان کارهای روتین و عادتهای روزمره ما شده است که دور هم جمع می شویم ، گریه می کنیم ، می خندیم ،شیرینی و شربت و دود اسپند و خیابانهای فرش شده با لیوان های پلی اتیلنی و باقی قضایا ...  اسمش را هم گذاشته ایم شور حسینی یا شور مهدوی !!

اما من فکر می کنم که به جای این شیرینی ها و شربتها و به جای خیمه ها و طاق نصرت ها و به جای همه اینها بهتر بود آن راننده پراید موتور ماشینش را تنظیم می کرد و آن مسئول وضعیت مصرف سوخت خودروها را،  تا ملت بیچاره همینطور ذرات سمی معلق نبلعند و یکی یکی روی تخت بیمارستانها نیفتند.

بهتر بود آن کشاورز بین سم زدن به محصولاتش با تخمه شکستن های گاه و بیگاهش فرق می گذاشت و هر وقت که دلش می خواست بطری سم را روی جالیز خربزه و خیارش خالی نمی کرد.

بهتر بود آن معلم عزیز از سر دلسوزی و یا بی حوصله گی ( برای اینکه حوصله امتحان مجدد را ندارد و یا اینکه آمار قبولی مدرسه بالا برود و یا خدای نکرده پیشنهاد های وسوسه انگیز مالی ) به دانش آموزی که درس بلد نیست نمره قبولی نمی داد و آن استاد دانشگاه هم و آن مربی و مدرس هم ؛ تا جامعه پر از مدرک گرفته های بی خاصیت و بیسواد نمی شدو با این سرعت سرسام آور به قهقرا نمی رفت.

بهتر بود مردم به جای همه این احوالپرسی های ظاهری و ماچ و بوس های ریاکارانه ، کمی آستانه تحملشان را در برخورد با یکدیگر بالاتر می بردند تا با اندک چیزی به هم نپرند و سر از پزشکی قانونی درنیاورند!!

بهتر بود ...

خیلی چیزها بهتر است اما از آنجا که برای جامعه امروز ما ، کار بهتر، همان دم دست ترین و راحت ترین است، اطراف ما پر شده است از شیرینی به دستانی که تا دلتان بخواهد حق الناس به گردنشان است و فکر می کنند با همان جعبه شیرینی بهشت را برای خودشان خریده اند.

و البته پر شده است از شیرینی خورانی که با خوردن یک لیوان شربت و چند شیرینی ، فکر می کنند که دنیا گلستان است ما بهترین انسانهای روی زمینیم و با دیدن این صحنه ها، اشک در چشمانشان حلقه می زند.

 و باز فردا خواهد شد و صدرنشینی در سوانح جاده ای در جهان  ( بیست هزار کشته در سال)  و داشتن آلوده ترین شهرهای دنیا و آمار وحشتناک نزاع و درگیری خیابانی (600 هزار نفر در سال) و البته مصرف بی رویه سموم و آفت کش های گیاهی و سونامی سرطانی که به گفته کارشناسان در راه است و روسیاهی های دیگری که به ذغال خواهد ماند...

و ما که مانده ایم قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را



پ ن 1:   عکس فقط جنبه تزیینی داشته و هیچ ارتباطی با متن ندارد!!

پ ن 2:   تابستان نیست ولی هوا بس ناجوانمردانه گرم است!!

پ ن 3:  فیلم interstaller هم یک شاهکار است ... باید دوباره ببینمش.

پ ن 4: بلاگفا هنوز به هوش نیامده ... البته انتظار فقط به نیت رونوشت از مطالب قبلی در این چند سال اخیر و انتقال آن به این وبلاگ است و گرنه من و وبلاگداری در بلاگفا؟ دیگه حرفشم نزن!!

نظرات (۳)

مردم ما خیلی وقته هدف گرا شدن بدون اینکه مسیر براشون مهم باشه. درست برخلاف اون چیزی که ائمه معصومین این همه به این در و اون در زدن تا حالیشون کنن.
حرف زیاده در این باب.
پاسخ:
 دقیقا همینطوره
البته من اول باید یه سوزن به خودم بزنم و بعد یه جوالدوز به ملت!!
  • خانوم زرافه
  • اطراف ما پر شده است از شیرینی به دستانی که تا دلتان بخواهد حق الناس به گردنشان است  ...


    عالی بود قلمتان نویسا ..
    پاسخ:
    خواهش می کنم.
    ممنونم که وقت گذاشتید و خوشحالم که پسندیده اید
  • مسعود بیدرنگ
  • سلام بر جناب بیدی عزیز
    قلمتان شیوا
    لذت بردم
    موفق باشید.
    پاسخ:
    مخلصیم جناب بیدرنگ ...
    عذر تقصیر بابت این که مشغله ها نگذاشت تا الان این لطف شما را متوجه شوم ...
    سلامت و پیروز باشید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی