الان دارم به رزا پارکس فکر می کنم ... البته جهت تنویر افکار عمومی لازم است متذکر شوم که سرکار خانم رزا پارکس یک سلبریتی سفید پوست از قماش آنجلینا جولی و یا شارون استون نیست.بلکه یک زن سیاهپوست خیاط آمریکایی است،(یعنی بود) - خداوند رفتگان همه را بیامرزد- این خانم در سن 42 سالگی و دقیقا در اول دسامبر 1955 به دستور راننده نژاد پرست اتوبوس، محل سگ هم نداد و از دادن صندلی اش به یک مرد سفید پوست ، خودداری کرد. و بازداشت ، زندانی و جریمه شد.به همین سادگی ...
قبل از موفقیت جنبش آزادی خواهی به رهبری مارتین لوتر،
در بیشتر ایالات جنوبی آمریکا سیاهپوستان
از سفید پوستان جدا بودند. به عنوان
مثال آنها باید در مدارس جداگانهای درس میخواندند، در پارکهایی که مخصوص
سفیدپوستان بود حضور پیدا نمیکردند و حتی از آبخوریهای جداگانهای استفاده میکردند.
به بحث خودمان برگردیم. رزا پارکس سوار اتوبوس شده و در جای مخصوص سیاهپوستان نشست. در ایستگاه بعد یک سفید پوست سوار شد و چون قسمت شیربرنج ها! ( ببخشید سفید پوست ها) پر بود ،مجبور شد سرپا بایستد.راننده اتوبوس ( کاسه داغ تر از آش) با دیدن این صحنه به خانم پارکس دستور داد که جای خودش را به آن فرد سفید پوست بدهد و پارکس که تحمل این اوضاع برایش سخت بود برخلاف تمکین های همه روزه همرنگ هایش ، زیر بار زور نرفت و جریمه شد و به زندان رفت و بعد هم قیام مارتین لوتر و جنبش آزادیخواهی وبه قول معروف، گذر زمان و حالا که یک سیاه پوست هشت سال است شده رئیس جمهور همان آمریکای نژاد پرست.
راستش را بخواهید باورش برایم کمی سخت
است ... دوباره یک نگاه به تاریخ این ماجرا می اندازم ... 1955 میلادی ... فقط 60
سال گذشته... الان همان آمریکای نژاد پرست پیزوری و همان کشور قداره کش مست
آسمان جل، بعد از هزار غلط زیادی و یک تاریخ سیاسی و اجتماعی کاملا شرم آور ، در ظاهر مهد تمدن دنیاست ( اگر
در باطن نباشد!!) و ما به شهادت نصف دنیا حامی تروریسم و بی فرهنگ!!
آمریکا این مسیر را در کمتر از هفتاد سال طی کرده و از یک
نژادپرستی سادیسم وار به جایی رسید که یک سیاهپوست می شود همه کاره مملکت.
ما در این هفتاد سال در برخوردهای اجتماعی و آداب معاشرت و همنوع دوستی به کجا رسیده ایم و اصلا مسیرمان کجاست؟