این روزها نماد پیشرفت این مملکت "انرژی هسته ای" است. همانطور که روزگاری "سد سازی" بود.
قبل از انرژی هسته ای و قبل از بحث های مربوط به غنی سازی و کیک زرد و سانتریفیوژ ( که هیچوقت از معنی آنها سر در نیاوردم و حتی نمی دانم که املای واژه سوم را درست نوشتم یا نه!!) و قبل از همه اینها در دهه 60 و 70 و حتی به نوعی در سالهای اخیر سد سازی نماد علم و تکنولوژی مدیرها ، مهندس ها و متخصصین این مملکت بود.
خوب یادم هست روزهای دبیرستان را و آن کلیپ معروف که دو برادر دو قلو – یکی جبهه رفته و دیگری دانشجوی مهندسی- که نقش هر دوی آنها را میرزا حسن خان جوهرچی بازی می کرد و این دو قلوهای یکسان، که یکی نماد جان فشانی و دیگری نماد متخصصین این مملکت بودند بعد از چند سال دوری و بی خبری ، بر روی تاج یک سد عظیم ( که یحتمل قل مهندس!! آن را ساخته بود) به هم می رسیدند و در آغوش هم به روزهای خوب آینده فکر می کردند.
دولت 8 ساله هاشمی نماد سازندگی بودند و همه هویت این سازندگی چیزی نبود جز سد سازی که به آن افتخار می کردیم و به رتبه تک رقمیمان در دنیا می بالیدیم.
سرآمد همه این ها هم سد "گتوند" بود سدی که با میلیارد ها تومان هزینه مربوط و میلیاردها دلار هزینه نامربوط بر روی رود کارون زده شد و با ارتفاع تاج 180 متر و ابهتی که هر بیننده ای را به تحسین وامی داشت، پر خرج ترین پروژه سد سازی ایران شد و قرار بود نماد سد سازی این مملکت نیز باشد.
البته این یک طرف سکه بود. روی دیگر این سکه زنگ زده التماس ها و فریاد های متخصصین و کارشناسان دلسوز این مملکت بود که این پروژه را به علت همجواری با یک معدن نمک ، زیرآب رفتن بسیاری از آثار باستانی و قبرستان های تاریخی و آواره کردن مردم چند روستا ، شکست خورده می دانستند و فریادشان به فلک می رسید و التماس هایشان هر ظالمی را به تامل وا میداشت. اما دریغ از گوش شنوا...
سد گتوند با وجود همه این حرف و حدیث ها،و با بی اعتنایی به همه این فریاد ها ، در دولتی که متخصص افتتاح پروژه های معلول و بی پدر و مادر بود در مرداد 90 افتتاح و آبگیری شد و در اندک زمانی یک کوه نمک 17 میلیون تنی را بلعید و به دو ماه نرسیده چنان شور شد که فاتحه کارون و کشاورزی و اکوسیستم منطقه را یکجا خواند و چند طرح شتاب زده میلیاردی دیگر را هم باعث شد و همان راست قامتان دیروز ومتخصصین سد ساز و البته لجباز، امروز به دنبال راهی می گردند که هر چه سریعتر – قبل از گسترش هر چه بیشتر ابعاد فاجعه - سد را خراب کنند و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...
این روزها همه جا صحبت از انرژی هسته ای و مذاکرات مربوط به آن است.
در این چند سال کم نبوده اند قطعنامه ها و بیانیه هایی که ما را از ابتدایی ترین حقوقمان در دنیا محروم کرده است. کم نبوده اند تحریم های ظالمانه ای که به علت ندانم کاری مسئولین وضع شده و خرج های گزاف بی مورد می تراشند.انرژی هسته ای کالایی است که تا به حال برای این مملکت خیلی خرج برداشته ، بسیار بیشتر از ارزش واقعی آن در دنیای مدرن امروز و البته فشار آن هم طبق معمول روی طبقه مستضعف جامعه بوده است.طبقه بی زبان و مظلومی که هزینه تمام برنامه های بلند پروازانه و خیالبافی های کودکانه مسئولین این مملکت را با گشاده دستی از جیب خالی اش و از سهم زن و بچه اش پرداخت می کند و دم هم نمی زند.
طبقه فرودستی که مادر خرج ولخرجی های دولت است و در برابر همه بریز و بپاش ها ، خرج های بیهوده و بد حسابی هایش، بزرگوارانه لبخند می زند.
بنده نه سر پیاز هستم و نه ته آن. نه معنای کیک زرد را می دانم و نه مزه اورانیوم غنی شده را ...
فقط این روزها جماعتی را می بینم که بدون هیچ بینش علمی ، سیاسی و اقتصادی به خیابانها می ریزند و فک می زنند ... دهانشان هوا را آلوده می کند و ماژیک هایشان کاغذ و شومیز را ...
خدا کند انرژی هسته ای و دیگر طرح های ریز و درشت این مملکت چاههای بی آبی نباشند که فقط برای عده ای نان دارد...
خدا کند که حق با این جماعت باشد و تاریخ دوباره تکرار نشود ...